کوچ بلاگـ-وبلاگ کوچ نهارجان-



.کوچ نهارجان بيرجند يا کوچ خراشاد ويا کوچ باقران امروزکه سنگ نگاره هاي لاخ مزار آن نشان دهنده تاريخ چند هزارساله آن است.اولين با ردر پاييز1343 شمسي باتلاش فراوان مرحوم حاج مير محمد بهنيا(که خدارحمتش کناد)داراي معلمي به نام سپاه دانش شدکه نامش محمدرضا شاهقلي فرزند مرحوم سرهنگ شاهقلي وزير اسبق بهداري درزمان پهلوي دوم.بود.روزي که بهنيا با مرحوم لطفي راهنماي سپاه دانش ،اولين معلم رابه روستا آوردندوپس ازگشتي درکوچه هاي روستا با دونفر ازاهالي کوچ صحبتي کردند وبعدمعلم تازه ازراه رسيده را به باغ شادروان بهنيا بردند وبه باغدارخودفرمودند:شب ازآقامعلم پذيرايي کندوخودبهنيا با آقاي لطفي باهمان ماشين جيپ شعبازروسي که متعلق به ارتش بودبه بيرجند بازگشتند.تا آنروزکوچ مدرسه ومعلم نداشت وچنددانش آموزکه درروستا بودنددبستانرا به مدت شش سال درروستاي خراشادآموزش ميديدندوهرروزراه 7 کيلومتري خراشادرا صبح وشام دربرف وباران وسرما وطوفان وسيل وغيره مي پيمودندوبعد ازپايان دوره شش ساله دبستان ياراهي شهربيرجندبراي ادامه درس مي شدند ويا چندسال بعد دريکي از ادارات سيستان وبلوچستان وبيشترهم زاهدان کارمند دولت مي شدند.تا آن سال تنها آقايان:محمد ابراهيم عسکري،ذبيح اله فتاحيان،مرحوم غلامرضام مقامي،علي محمد اسماعيل،مسلم افروز،غلامرضاافروز،سليمان کوچي،غلامرضا حسن زاده مفردوعلي حسن زاده مفرد، محمدعلي کوچي،مرحوم حبيب نيا ومحمد افروز ومحمد کوچي،مرحوم کربلايي غلامحسين کوچي ومحمد ساماني روانه مد رسه خراشادشده بودند وهيچ دختري ازکوچ به مدرسه فرستاده نشده بود.سپاه دانش که آمد،مرحوم حاجي غلامرضا کوچي پدر حبيب نيامي گفت :کاش دولت زودتر به کوچ معلم مي فرستاد تابچه هاي ما هم اين راه دور را پياده بازحمت ومشقت به خراشاد نمي رفتند.بهنيا ولطفي به شهر رفتند واماآقا معلم تازه رسيده فردا صبح ساعت 7 صبح به ميدان ده آمد وبادونفر:مرحوم حاجي محمد علي ابادي( شوهر عمه ام) ومرحوم محمداسماعيل کمي صحبت کردکه بعدنفرسوم؛مرحوم محمدعلي غلام حسين کربلايي علي هم به جمع آنان پيوست.قرارشد يک نفرجارچي پشت بام برودوازمردم بخواهد که شناسه فرزندان زيرسيزده سال را بياورند تا سپاه دانش اسامي را دردفتر خود بنويسد ومن که درکنارجوي آب روستا که مادرم در آن لباس مي شست ناظر وحاضر بودم.وقتي ،محمدعلي گفت کوبچه اي که به مدرسه برود وحاجي محمد گفت اين بچه واشاره به من کرد ومن هم پريدم داخل خانه وشناسنامه ام را که ازقبل درچمدان کوچک خود داشتم ؛برداشتم وآوردم وبه حاجي محمد دادم واو آن را به آقاي شاهقلي داد واو اسم مرا به عنوان اولين نوآموز در دفترش نوشت .مرحوم موسي حسين محمدحسيناکه صداي بسياربلند وغرايي داشت به پشت بام‌خانه خود رفت وازمردم با صداي بلند خواست که شناسنامه هاي فرزندان را بياورند سرانجام بعد از ساعتي، اسم سيزده نفرنوآموزدختر وپسر در دفتر سپاه دانش نوشته شد وبناي مدرسه درکوچ بنيان نهاده شد.اقامعلم گفت بايدبه شهربروم ودوسه روز ديگربه روستابرگردم.کوچ ازخودماشين نداشت واتوبوسمرحوم قيطاسي هم که ازروستاي نوفرست گاهي مي آمدومردم را به شهر مي برد،رفته بود.اقامعلم پرسيد وسيله اي هست ؟ که به لب جاده بروم.مرحوم حاجي غلامرضارفت ؛الاغش رادرحالي که يک نالين نرم وخالدار ونقش داربرويش انداخته بود آورد ومن مامورشدم از راه خراشاد ونصراباد وچاج.آقا معلم را باالاغ به لب جاده قديم زاهدان-بيرجند برسانم.اقامعلم سوار ومن هم پياده حدودسيزده چهارده کيلومترراه راپيموديم تا به لب جاده خاکي قديم رسيديم.نيم ساعتي هم طول کشيد تا يک کاميون ازسمت زاهدان رسيدوبا خواهش والتماس، آقامعلم راهي شهرشدبا آن کاميون.ومن خرراسوارشدم وبه کوچ بازگشتم سه روزبعدمعلم بامقداري نقشه ووسايل آموزشي ازشهربيرجند به ده آمدومن درتمام اين سه شب ازخوشحالي رفتن به مدرسه خوابم نمي برد وانتظاررسيدن معلم وشروع درس در مدرسه رامي کشيدم .شبي که سپاه دانش به روستا آمد صبح زود همه بچه ها آماده رفتن به مدرسه شده بوديم.آقامعلم بعد ازخوردن صبحانه سوت زد ومارا به داخل باغ دعوت کرد وپشت بام خانه هاي بهنيا که دوطبقه بود درست مقابل دراطاق خودمارا روي زمين ودر آفتاب نشان والبته سايه درخت توت بزرگ باغ مانع گرماي آفتاب بود.معلم چند نقشه آورد وباکمک ميخ ويکي ازبچه ها چند نقشه را روي ديوارنصب کرد وکلمات آهو وکاهو وسيب وسيني را ازروي روي نقشه به ما آموزش ميدادوصدا هارا مي کشيد وما تکرار مي کرديم وبعد مي گفت: چنانکه اينجا آهو وکاهو آخرش صداي (او)دارد وآخرسيني صداي (اي)دارد درنوشتن هم همين صدارادارد.آن روزهيچ کس گريه نکرد بلکه همه نو آموزان خندان وخوشحال به خانه بازگشتند ودوهفته آموزش ازروي نقشه ها ادامه يافت واقا معلم ازروزسومي که درس را شروع کردمردم ده رابراي زدن جاده خراشاد وکوچ دعوت کرد وخود؛پتک وکلنگ بدست گرفت تاسنگهايي که هيچ کس نمي توانست خرد کند،خردکرده وازسرراه بردارد تا جاده کوچ وخر اشا د همواروبراي رفت وآمد اتوبوس به شهر آماده شود .او درهمان هفته اول براي ساخت مدرسه با همکا ري مردم کوچ نيز اقدام نمود پس از مدت کوتاهي در همان مدرسه دواطاقه به تدريس نوآموزان ادامه داد وپس از يکسال ودوماه. که خدمتش به پايان رسيد.ازکوچ رفت درحالي که من ودونفر ديگر دريک سال، سه کلاس وبقيه افراد دو کلاس خوانده بودنداوخود.پتک وکلنگ بدست گرفت وسنگهاي سختي که درمسيربود وهيچ کس نتواست آنرا خردکند خودمعلم آنهاراشکست تاراه براي اتوبوس هموارگردد.درآن تاريخ تنها آقاي بهنياکارمنددادگستري ومديرکل دادگستري بيرجند وسيد محمدرضوي هم که خواهرش درکوچ بود مامور ژاندارمري بودودرکوچ رفت وآمدداشت.ولي آقاي بهنيادرکوچ باغ وزمين وملک وآب داشت ولي اين دو هيچ کدام ،متولد کوچ نبودند.آقاي بهنيا متولد شورستان پخت براکوه سربيشه وآقاي رضوي متولد سيدان ويا سندادان بود.غير ازاين دونفرفقط مادرمرحوم يادگار درقاين سرايدار مدرسه بودو مرحوم محمد ابراهيم عسکري که مادرش درکوچ زندگي ميکرد اولين معلم ودومين کارمند ازکوچ درزاهدان بودودوسه سال بعد آقاي ذبيح الله فتاحيان دراداره کل پست زاهدان استخدام شد وسومين کارمند رسمي کوچ بود.چهارمين کارمندکوچ که بازهم مادر وپدرش ساکن قاين بودندومادرش سرادارمدرسه درقاين بود؛مرحوم محمدعلي يادگارکارمنددفتراسنادرسمي شماره 64 درلالهزار تهرن بود وپنجمين کارمند،مرحوم اسحاق يادگاربودوششمين کارمندازکوچ حسين کوچي هم کلاس حسن زاده وحبيب نيابود که درمخابرات زاهدان استخدام گرديدوهم کلاسيش حبيب نيا به دانشگاه رفت وبعدسپاه دانش وهشتمين‌کارمند ازکوچ ، شد ولي علي آقا حسنزاده  بعد ازديپلم به استخدام آموزش وپرورش تربت حيدريه درآمدوهفتمين کارمند وحبيب نيا هشتمين کارمند کوچ درسال 1351 شد وکربلايي محمدعلي کوچي همدوره حميدبهنياهمنهمين کارمند ومعلم دبستانشد والبته قبل ازاينها، دکترمحمدرضابهنيا که متولد آسيابان درخش بود ونيز خواهربزرگ ايشان انسيه خانم بهنيا ونيزخواهرکوچکشان نرجس خانم بهنيا به استخدام آموزش وپرورش درآمده بودند ولي خودرا ساکن بيرجند مي دانستنداگرچه تابستانهارا به کوچ مي آمدند همزمان با حبيب نيا مهندس عبدالحميد بهنيا هم دربانک تهران استخدام گرديد.ازسالهاي 1352 به بعدکارمندان کوچ افزايش يافت بطوري که امروزنزديک دويست نفر ازفرزندان کوچ درنقاط مختلف ايران کارمند هستند.ازاين ميان تعدادي دکتر ازکوچ درادارات دولتي مشغول خدمتند.جمعا حدود ده نفر دکتر ازخاندان بهنيا ودکتر آمالي ودکترمحمدحسن محمدي فرد( دو دامادبهنيا بزرگ) درايران وآمريکا وانگليس مشغول خدمت درپستهاي عالي رتبه مثل استادي دانشگاه هستندکه اينها وابسته به کوچ هستند ولي متولد کوچ نيستند.اماآنها که دقيقا ازريشه کوچ هستندعبارتنداز:دکترمليحه حسنزاده مفرد متخصص ن وفوق تخصص سرطان بانوان ومدرس دانشگاه علوم پزشکي مشهد.2-دکترفرشته حسن زاده مفرد داراي دکتراي حرفه اي داروسازي ساکن سربيشه.3-دکترمريم حسن زاده مفرد که درکانادا مشغول گذراندن دوره دکتراي عالي است.4 دکتر محمد ،حسن زاده مفرد که در آمريکا مشغول گذراندن دوره دکتراي عالي است.اين چهارنفر فرزندان شادروان محمد علي حسنزاده مفردوخانم ثابت راي مي باشند.5-دکتر حميد آسايش دکتراي اقتصاد وگرايش پول وبانک فارغ التحصيل دانشکاه شهيد بهشتي ودانشگاه تربيت مدرس تهران واستاد وعضو هيئت علمي دانشگاه بروجرد.6-دکتر ريحانه اسايش؛دکتراي حرفه اي در رسته داروسازي که فعلا درمشهدمشغول خدمت مي باشد.7-دکتر علي کوچي فرزند شادروان حاج کلوخ کوچي دکتراي هوافضا ومدرس دانشگاه تربت حيدريه وعضو هيئت علمي دانشگاه مذکور.8-دکتر فاطم يادگاردکتراي تاريخ مشغول خدمت در زاهدان.9 و10-دوتا ازفرزندان شادروان حسنرضا آزادگان نيز دکترا هستند يکي دکتراي تاريخ وديگري.اطلاع ازرشته اش ندارم ونام انهاراهم درست دراختيارندارم.11-يکي ازفرزندان حسين اقا بازنشسته مخابرات بيرجند هم دکترا دارد که من نام ورشته ايشان را دراختيارندارم.12-دکتر امير کوچي که دکتراي تاريخ دارد وبازهم من محل خدمت ايشان را دراختيارندارم. علاوه براينها تعدادي دکتر ازخاندان کوچ،ازجمله دونفر ازنوادگان حاجي علي سرزهي در زاهدان وسراوان ويا خاش هستند وتعدادزيادي فوق ليسانس وتعدازيادتري ليسانس دررشته هاي مختلف وسخت تحصيلي در نقاط مختلف مشغول خدمتند که باز هم مشخصات آنها دراختياربنده نيست.تعدادي هم دبير ومعلم وکارمندونيروي نظامي وبازنشسته سپاه وناجاازاهالي کوچ وجود دارد وتعدادي دربانکها ورومه وپست وکوير طاير  وفرودگاه مشغول خدمتند.هم چنين در دانشگاه پزشکي  بزرگترين واولين کارمند دانشگاه پزشکي از کوچ مسلم افروز بود که اخير ادر 16 بهمن ماه 1398 درسن هشتاد وسه سالگي به ديار حق شتافت.روحش شاد ويادش گرامي باد.همه اين حرفها را نوشتم تا آيندگان بدانند که کوچ در اثر تلاش شادروان حاج مير محمد بهنيا داراي مدرسه شد وازسال 1343 تاکنون نزديک دويست نفرکارمند حاصل تلاش اوليه مرحوم بهنيا بزرگ است که امروز فرزندان کوچ دربهترين رشته ها ودرسراسر ايران وانگليس وکانادا وآمريکا  وماي واستراليا،مشغول خدمت به جهان بشريت هستند .باز هم براي مرحوم بهنيا ودودامادودختربزرگ ايشان (انسيه خانم)هم چنين براي همسربزرگواربهنيا ومادردکتربهنيا که به رحمت حق رفته اند ويادگاراني بسيار بزرگ برحاي گذاشته اند .ازدرگاه خداوند بزرک غفران الهي مسالت دارم واميدوارم شفاعت چهارده معصوم عيهم السلام شامل حال آن بزرگواران گردد آمين يارب العالمين.ساعات1:58 دقيقه باماد پنج شنبه 14 فروردينماه 1399 شمسي.آسايش 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ شخصی مداح و خواننده انقلابی کربلایی اسماعیل ارندان 09168981577 دانلودستان دانلود درس های دانشجویی تیم الماس های فوراور مرجع فروش انواع فایل های علمی و آموزشی چاپ مقاله چراغ خواب لاک پشت | اورجینال منابع انسانی، آموزش، جذب و استخدام ماشین سازی صنعت کاران مهر Gabriel